تو نیستی و دل من همیشه دلتنگ است *
تو نیستی و دل من همیشه دلتنگ است
چرا که ثانیه هامان هزار فرسنگ است
دوباره آمده ام تا غزل بنوشانیم
که بی تو نبض دلم باز نا هماهنگ است
دوباره آمده ام تا بگویمت ای سرو
بدون بارش سبزت زمین چه بد رنگ است
تو فصل هشتم عشقی دلیل سبز بهار
نباشی دفتر من بی تو سرد و بی رنگ است
همیشه صبحُ همیشه غزل ُهمیشه شراب
نگاه توست که با قلب من هماهنگ است
تو را به عشق قسم می دهم بمان با من
که در هوای تو حتی سیاه خوشرنگ است
غزال ناز غزلهای من! بمان و بگیر
دوباره دست دلم را عجیب دلتنگ است